عشقش ازدواج کرده بود

عشقش ازدواج کرده بود

ساعت 11:47 دقیقه نیمه شب بود.

شبو تنهایی و یه سکوت آروم و یواش داشت موزیک گوش میداد

سیگار و برداشت و روشن کرد و رفت کنار پنجره کام گرفت و به آسمون نگاه کرد...

یه شب سرد و آروم .پنجره ی نیمه باز.دود سیگار و آهنگی که پراز خاطره بود....

سیگارش تموم شد.پنجره رو بست که هوای اتاقش سرد نشه . رفت رو تختش

گوشی موبایل رو برداشت و شروع کرد به نوشتن اس ام اس:

Salam divoone khabi ya bidar?manke aslan khabam nmibare.daram

on ahang ghashangaro gooosh midam.hamonike hamishe

2taie mikhondimesh. emshab yadet raft sms shab bekheyr bedia...

yeki talabet! khoOoOoOoOb bkhabi..boOoOoOoOos eshgham...

مثه همیشه می خواست مسیج رو بفرسته واسه عشقش ولی یهو یادش اومد که اون 3روز پیش ازدواج کرده

چشماش پراز اشک شد.بغض کرد....!

گوشی از دستش افتاد...موزیک تموم شد...صورتشو گذاشت رو بالشو بی صدا گریه کرد...

دست خودش نبود...! آخه خیلی وقت باهم بودن  و یه دنیا خاطره و روزای تلخ و شیرین که تو چند روز فراموش نمیشه...

خیلـــــی سخــــــته.....!!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 28 دی 1393برچسب:, ] [ 14:49 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]